نمی دانم های من

هجوم حجمه ی نادانسته ها بس ناامید کننده است! به راستی چه باید کرد؟ 

چه فرق می کند کجا باشی؟ فقط باید بدانی چه می خواهی؟ همان چیزی که مدتی است مرا همچون کلافی سردرگم و مشغول به خود کرده! در میان همه ی نمی دانم هایم گرفتارشده ام در کنار این همه، چه کنم؟ نمی دانم! 

صرف خواندن پول نمی شود اصلا کلا پول درآوردن بلد می خواهد و هیچ کجا نمی توان بلد بود من از صفر مطلق شروع میکنم -274درجه و شاید به صفر  بتوانم برسم هرچه باشم بازهم صفرم! 

خدایا چه کنم  

خدایا 

خدایا 

همه چیز دانستن، باهم ناممکن است ولی چه می شود کرد وقتی همه چیز دوست داشتنی اند انتخاب کدامیک بایسته تر و شایسته تر است خدایا خدایا کمک 

ولی آنکه از عمران می آید کامپیوتر چه کرده 

آنکه از مکانیک 

صنایع 

انها در رشته هایشان چه دیده اند که به کامپیوتر روی می آورند آن هم از نوع نرم افزار 

شاید هنوز برای پول درآوردن زود است 

هرطور که نگاه می کنم آنچه باید باشم نیستم همین است که تمام دنیایم را به خود مشغول کرده 

به قول محمود نامنی به نقل از دکتر شریعتی این همه ی آنچیزی است که می توانم نه همه ی آنچیزی که می خواهم 

وبازهم و بازهم 

شاید باید سعه ی صدر داشته باشم 

شاید باید ...... 

نمی دانم 

می دانم که نباید از تلاش دست کشید می دانم که من امروز با من 5سال پیش تفاوت داریم اما من امروز با رشدی که آدم های اطرافم کرده اند رشد نکرده ام 

می دانم که نا امید شیطان است 

می دانم که از خودم توقع دارم اما این توقع زیاد نیست 

نبود سرپناهی که مرا زیر چتر خود بگیرد و راه را از چاه نشانم دهد !  

می دانم که اگر بروم اداره زود پیر می شوم 

می دانم که اگر بروم شرکت هم  

اما برای شروع پس چه کنم 

خدایا خدایا کمک 

شاید برای همه ی اینهاست که نه شرکت جور می شود نه اداره! 

یعنی باید چه کرد؟ 

بازهم تلاش و تلاش و تلاش 

دوباره از صفر شروع کنم؟!؟ ولی چندبار و تاکی؟! 

نمیدانم 

خدایا شکر به همه ی نعمتهای بینظیرت حتی بیکاری که پر است از کارهای مختلف

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد