عزیزی در چهارم دی ماه 1337 در سر پل ذهاب کرمانشاه به دنیا آمد؛ در کودکی با عشایر سیاه چادرنشین حشر و نشر فراوان داشت و قبل از رفتن به دبستان، خواندن و نوشتن را بدون داشتن معلم و تنها از روی کنجکاوی و تأمل و دقت از نوشتههای روی تابلوها و اسامی خیابانها و... به خوبی فرا گرفت.وی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به دعوت شمس آل احمد به تهران آمد و موفق به دیدار شهید آیتالله مطهری شد. وی با آغاز جنگ به همراه خانواده به تهران آمد و سپس برای مدتی ساکن شهرستان نور شد، سپس در تهران اقامت گزید و بههمکاری با روزنامه جمهوری اسلامی پرداخت.
او در مصاحبهای خود را اینگونه معرفی میکند:
«هیچ بن هیچ اهل هیچمدان. من بچه عشق متولد محبت، ساکن سماوات، مقیم ملکوت هستم؛ هشتهزار سال میلادی دارم. در سال هزار و سیصد و سی و هفت شمسی تبریزی در قصبه مثنوی پا به عرصه عدم گذاشتم، مادرم مرا در آخرت به دنیا آورد، من در شهر تهرانشاه متولد شدم.
پدرم دهقانی از دوره بیهقی و خوشنشینی در دامنه شاهنامه است؛ ما از ایلیاد ادیسهایم. ما از مهاجران مرزهای ملکوتیم، ایل ما از سرزمینهای ازلی به کوهپایههای ابدی مهاجرت کرده است؛ مردم ما از راه فروش عشق و دوشیدن شعر، زندگی می کنند.
ما ساکن روستای فطرتیم، رودخانه رؤیا در خانه ماست، شبانان ما در شرجی آواز حرکت میکنند؛ زنان ما از باغ تناسخ میوه میچینند؛ مردان ما شبها به کرسی سماوات تکیه میدهند و خوابنامه میخوانند. شهر من، غزالستان است. اهالی غزالستان به یک واژهنامه ابدی گرفتارند.
دهقانان ما کفشهای مکاشفه میپوشند و به کوه میروند. هر سال در دهها سیل گل سرخ میآید و درههای دل ما را باران پروانه میگیرد، ما ماهیگیران ملکوت تکلم و کوچ نشینان کبریاییم.
مردان ما ساده زندگی میکنند؛ پوشش زنان ما از برگ درختان تجلی است؛ کودکان ما در کوچههای کهکشان به تیلهبازی ستارگان میروند. بچههای ما به اندازه ملکوت قد می کشند و به قدر کائنات برزگ، میشوند ما با ابزار تکامل به کارخانه توحید میرویم و اجناس الهی و محصولات معنوی تولید می کنیم، خاک ما جلگه جاوادنگیست، ما در سرزمین ستارهها به دنیا میآییم و در کرانه خورشیدها خاموش میشویم.»
در این مدت حرفهای زیادی شنیدیم. کلماتی که هر کدام برای خود فراموش نکردن میتوانست برای ما تلنگری باشد. آن وقتها که هنوز احمد عزیزی به معروفیت امروزش نبود، آخرالزمان امروزمان را برای ما تعریف و ترسیم میکرد:
«مادر عصر بازگشت دایناسورها زندگی میکنیم، در دوران یخبندان فلسفهها و بر پوسته عصری هستهای راه میرویم و بر جداره دورانی آئرودوینامیک چنگ میکشیم.
عصر اسکلتهای آهنین و ساختمانهای ویران فلسفی، عصر فروریختن بناهای تاریخی و شکستن مرزهای جغرافیایی، عصر منجمد شدن روح انسانها در کیسههای فریزر و برنامهریزی شدن ناخودآگاه بشر توسط دیسکهای کامپیوتری و دیسکوتکهای تلویزیونیست.
ماهوارهها در ماوراء ابرها نشستهاند و جهت فرهنگی رودخانههای جهان را به میل خود تغییر میدهند، ما طلایع آخرالزمان را پشت سرگذاشتهایم، ما در قوس نزولی تاریخ و بر لب رنگین کمانهای نصفالنهار آخر کهکشان قدم میزنیم.»
و این شرح حکایت همه روزمرگیهای پنهان امروز و دیروز ما است.
03203254855آیا بالاخره راهی برای کسب درآمد از اینترنت وجود دارد ؟؟؟
یک راه مطمئن و درآمدزا برای کسانیکه مایلند از صفر شروع نموده و از هیچ به همه چیز برسند
درآمد بسیار زیاد , آسان , مطمئن و قانونی برای صاحبان سایتها , وبلاگها و بازاریابها
با هر بازدید و سابقه فعالیتی که دارید به گروه ما بپیوندید
>>> و طعم واقعی پول اینترنتی را حس کنید <<<
آیا تا به حال اندیشیده اید که می توانید در منزل و بدون نیاز به خروج از منزل حتی تا سقف 755 هزار تومان در ماه نیز درآمد داشته باشید؟؟؟
برای کسب اطلاعات بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید
http://www.site01.10r.ir
عجبا :|
خودم می دونم که این نت خیلی جاها به دردم نمی خوره و الکی اتلاف وقته اما باز میشینم پشت سیستم :(
الان یه پازل و یه مجله و یه عالمه کتاب نخونده و یه تحقیق و یه دفترخاطرات دارم که "باید" دقیقا "الان" ازشون استفاده کنم اما ...
خودم می دونم...خودم می دونم...اما نمی دونم!
هیچ چی جای وبگردی رو نمیگیره .اینم یه کار خیلی مهمیه!!!
ولی یه اعوذبالله من الشیطان الرجیم بگو اهسته اهسته خودتو متمرکز کن روی کارهات.
موفق باشی
خیلی ریبا و جالب بود عزیزم... فقط ازت گلایه دارم چرا اینقدر دیر به دیر اپ می کنی؟؟؟؟
قربونت عزیزم.
من خیلی سخت از متنی خوشم میاد و به همین خاطر آپ هام دیر به دیر می رسن!